محل تبلیغات شما



پدر  می گفت  کار از بی حسابی  می پاشد.

در یک روز  دیدم  که  کارمند بنیاد جانبازان  چطور صاحب کارخانه  شده  و پسر عموی  بیچاره  جانبازم  چطور  در فقر و فلاکت در نقاهتگاه  این بنیاد زجر می کشد.

دیدم  اماکن به شکایت  مواد فروش  محل کسب دارای مجوز را تعطیل کرد.

دیدم که چطور  یک جوان  با همت بلند خود گرسنگان  بلوچستان  راپوشش  داده و دیدم  که چطور  چند عوضی  از خدا بیخبر میلیاردها دلار سرمایه  این کشور را به تاراج  داده اند.

برنامه عصر جدید  ایران  را که  می بینم   متعجب  می شوم  که عجب این  خاک چه  استعدادهایی  دارد.

عملکرد  حکمفرمایان  این خاک  بی حسابیست  و شرایط  فرو پاشی  را مهیا  نموده اما احساس  می کنم آفریدگار هستی  هم راضی به نابود شدن  این همه استعداد و توانایی  و احساس  و عشق  نیست.

طبیعت  کماکان  دارد به  ما هشدار می دهد کاش  قبل از فرو‌پاشی  آگاه  شویم و مسیر خود را تغییر دهیم.

دریغ است  ایران  که  ویران شود. 

 


لعنت  به  دست  بی نمک .

بیست  سال  هر چیز و هر کس و هر جایی  را ساختم و خود را خراب کردم اکنون  ویرانه ای هستم  که  دارد متروکه  می شود و یاران  و دوستانش  هم به نظر رفیق  روز پیروزی  بودند .

درد  دارد به نامردترینها به زیباترین روشها روز مرد تبریک  گفته  شود انان  که برای موفقیتشان به قیمت  شکستن  استخوانهایت   پاس گل دادی  از فرستادن  یک پیام  تبریک  درست  اعراض  داشته باشند.

آقایون  گروه  روز مرد مبارک،  سال نو به  همه همکاران  تبریک می گویم

کاش  کمی از توجهی  که  به اطرافم  داشتم  به خودم  داشتم کاش در کار  هم کشتی گیر بودم  نه مربی  فوتبال،

نمی توانم  تغییر کنم  کاش  این دردی  که تمام  لحظاتم  را فرا  گرفته  به یکباره  نجاتم  می داد

 


روزم را  با یوگا  شروع  کردم  پس از تمرین متوجه  شدم  شب خواب  خوبی نونداشتم  و نیاز به  خواب  دارم مجدد  خوابیدم سپس  به معدل گیری سال گذشته  و دو سال  گذشته  پرداختم سیر وقوع  حوادث  در دو سال  گذشته  باور کردنی  نبود متوجه  شدم  به شدت  دچار فرا موشیم.

ببا شرایط کنونی  برنامه  ریزی  برای سال  آینده  بسیار مشکل است فعال باشم  یا منفعل؟ بیش  از شصت  درصد توانم  را در اصطحکاک سازمانهای  مختلف   سال گذشته  هزینه  کرده  ام  و اکنون  دگر توان  قبلی  را ندارم.

ظهر به  خدمتکاری خانه  پدر و شب  به جشن  تولدش رفتم  پدر هشتادو سه ساله  شد جمله  قشنگی  به  من گفت  که فکر کنم  برای تمام  مردم  ایران  کاربرد داشت  گفت:واقعیتش  تو به  این زمان  برای استراحت نیاز داشتی.

خوب شد دردم   دوا شد  خوب شد

دل به عشقت  مبتلا  شد خوب شد


صبح  برای فروش  ماشین بیرون  رفتم مشتری  خوبی بود ولی بانک بسته بود به  هتل رفتم  درب بسته  و روی میزها  خاک گرفته  بود نشستم داز سال گذشته ام  معدل  گرفتم  و خاطراتش  را خلاصه نویسی کردم تلخ بود بسیار تلخ دگر نمی خواهم  بهش  فکر کنم    .حسابدار هتل  عصر  تماس  گرفت  و گفت  سه کنسلی  دیگر مانده  رفتم  بیرون  و پرداخت  کردم و در رسانه  هتل اعلام  عمومی  تعطیلی  هتل را دادم   یک پروژه  جدید  دارد وسوسه  ام  می کند  رفتم  خانه  انقدر  خانه  تکانی  کردم  که دگر  وسوسه  ساختو ساز جدید  نداشته  باشم.

شب عید  شبه شهادت امام  موسی کاظم  کرونا  و.

دلتنگی دیدار  و هم  صحبتی  یک دوست  که فکر می کنم فقط من او را دوست دارم و او چنین  احساسی به من  ندارد مهم نیست ما بچهای  نسل پنجاه در سکوت میشدیم  در رویا  عشق  بازی  می کردیم  و یک عمر بیخبر از همه  حتی خود  معشوقه  بیادش  بودیم.ع

     


از علی  پول قرض  کردم  و بدهیهایم  را دادم  پدر تمام  شب گذشته  بیمار بود  و من بالای سرش  ماشین  را برای فروش  گذاشتم  عصر مدر را به بیمارستان  بردم و یلدا   از من  مواظبت  کرد امین  را دیدم  شب خانه  مهدی خواستم حکایت  نود هشت  را بنویسم  چنان  تلخ  بودکه  ادامه  ندادم.

هرگز نمی شد باورم  این برف پیری بر سرم  سنگین  نشیند چنین


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها