محل تبلیغات شما

صبح  برای فروش  ماشین بیرون  رفتم مشتری  خوبی بود ولی بانک بسته بود به  هتل رفتم  درب بسته  و روی میزها  خاک گرفته  بود نشستم داز سال گذشته ام  معدل  گرفتم  و خاطراتش  را خلاصه نویسی کردم تلخ بود بسیار تلخ دگر نمی خواهم  بهش  فکر کنم    .حسابدار هتل  عصر  تماس  گرفت  و گفت  سه کنسلی  دیگر مانده  رفتم  بیرون  و پرداخت  کردم و در رسانه  هتل اعلام  عمومی  تعطیلی  هتل را دادم   یک پروژه  جدید  دارد وسوسه  ام  می کند  رفتم  خانه  انقدر  خانه  تکانی  کردم  که دگر  وسوسه  ساختو ساز جدید  نداشته  باشم.

شب عید  شبه شهادت امام  موسی کاظم  کرونا  و.

دلتنگی دیدار  و هم  صحبتی  یک دوست  که فکر می کنم فقط من او را دوست دارم و او چنین  احساسی به من  ندارد مهم نیست ما بچهای  نسل پنجاه در سکوت میشدیم  در رویا  عشق  بازی  می کردیم  و یک عمر بیخبر از همه  حتی خود  معشوقه  بیادش  بودیم.ع

     

ششم فروردین نود و هشت

پنج فروردین نود و هشت

دوم فروردین نود و نه

هتل ,رفتم  ,تلخ ,ام  ,وسوسه  ,یک ,هم  صحبتی  ,صحبتی  یک ,یک دوست  ,دوست  که ,و هم 

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موزیک نویان دفتر یادداشت خط خطی